شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

شایان مرد آهنی

بدون عنوان

    چه خوب شد که آمدی... خانمان غرق سکوت بود ، دلهایمان سرد و شکسته ، هر روزمان مثل دیروز و هر ثانیه بانگ تکرار ، جان یخ زده ما حسرت گرمای تو را داشت . تو که آمدی ؛ زمستان را بهاری کردی و تمام گلها به حضور قدمت سبز شدند و از  آسمان برف شادی بارید . تا به حال اینقدر خدا را نزدیک احساس نکرده بودیم ، بویت بوی بهشت ، نفست عطر بهار و نگاهت حضور مقدس خدا و تو بودی این فرشته خاکی . چه خوب شد که آمدی و شدی همه دنیای ما. تو که می خندی روحمان تازه می شود و هر آهنگ صدای تو ما را به آنجا می برد که فرشته چنگ می نوازد . کاش دنیا روی لبخند تو توقف می کرد که از آن شور بهشت می بارد و باز هم چه خوب شد که آمدی ... ...
26 مهر 1391

11 ماهگی

                                                          شایان عزیزم ،پسر مهربونم     ماهگیت مبارک.   توبهار عمرمنی عزیز من  واسه پائیز دلم تو چاره ای  شب و روزش دیگه فرقی نداره  تو تموم لحظه هام ستاره ای     ...
17 مهر 1391

بدون عنوان

به خاطر قامت کوچک تو در دست های بزرگ من به خاطر لب های بزرگ من بر گونه های لطیف تو به خاطر مشت کوچک تو به دور انگشت سبابۀ من به خاطر تو به خاطر تو تمام قد؛ ایستاده ام...       ...
11 مهر 1391

شایان و ..

  سلام پسر گلم. الان که من دارم مینویسم روز 3شنبه 11 مهر سال91 و بابایی رفته بیرجند تو هم در خواب ناز هستی. مهربانترین پسر تو خیلی خوش اخلاقی صبح که از خواب پا میشی خنده روی لبانت داری .با وجود اینکه تا به حال 5 تا دندون در اوردی اما اصلا بهانه گیری نکردیو الان نزدیک یک ماه که گل نازم ، فندق کوچولوی خونه ما سرماخوردگیش کاملا خوب نشده فدات بشم که داروهاتو بدون غر زدن میخوری. گاهی با خودم کر میکنم خدا چه فرشته زیبایی رو به من هدیه داده. دیشب که بابایی میخواست بره اونقدر معصومانه بای بای میکردی. واما عزیز دلم میدونی که تو خونه دیگه هیچکدوم از وسایل از دست شیطنتهای تو در امان نیستند. کنترل ،تلفن،موبایل،اما با هرکدوم فقط چند دقیقه با...
11 مهر 1391
1